از پیشگویی مایاها تا نظریه فوکویاما پــایـان تـاریـخ
جهان شاهد نظریات تازه یا قدیمی است که از پایان جهان، آغاز جهان، پایان تاریخ و آغاز تاریخ صحبت به میان می آورد. از «آغاز تاریخ» یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما که به تازگی به چاپ رسیده گرفته تا پایان تاریخ 21 دسامبر 2012 قبیله مایاها که بنا بر تقویم شان قرار است اتفاق بیفتد.
مایاها معتقد بودند که زندگی روی زمین از پنج دوره
تشکیل شده که پایان هر دوره با یک رویداد عظیم به پایان می رسد و زمین وارد دوره
طولانی دیگری می شود. طبق محاسبات مایاها، 21 دسامبر 2012 پایان دوره پنجم است و
جهان پس از آن وارد دوره ششم خواهد شد. این موضوع باعث ایجاد دلهره و ترس میان
مردم جهان شده است. اما واقعیت این است که تاکنون هیچ دلیل و مدرک یا شواهد قطعی
دال بر رستاخیز عظیم پیدا نشده است و به نظر می رسد که اعتقاد مایاها مانند اکثر
مردمان باستان، ریشه در خرافات داشته است. مردم مایا حدود هزار سال پیش از میلاد
در سرزمین هایی اقامت گزیدند که امروزه محدوده جنوب مکزیک، گواتمالا، هندوراس و
کاستاریکا را شامل می شود. نوشتن کامل خط از برجسته ترین مشخصات این تمدن است و
علاوه بر آن، آثار فراوان هنری، معماری و علم نجوم، مظاهر دیگر این تمدن محسوب می
شد. پایتخت این تمدن، شهر تیکال بود که حدوداً 400 سال پیش از میلاد بنا شد و در
خلال قرن دوم تا هشتم میلادی به حد اعلای زیبایی رسید. تمدن مایاها که از اتحاد و
به هم پیوستن 20 قبیله در امریکای مرکزی شکل گرفته بود، سرانجام در قرن شانزدهم
میلادی توسط فاتحین اسپانیایی نابود شد. مایاها در امور مذهبی و سیاسی خود قوم
گرایی را اصل محکمی برای بر سر کار آمدن اعضای جدید خود می دانستند. بعد از تولد
شاهزاده، فرمانروا طی یک مراسم خاص، مقداری از خون خود را به عنوان پیشکش به اجداد
و خدایان تقدیم می کرد. قربانی کردن افراد هنگام جایگزینی شاه جدید در مراسم خاصی
و با تشریفات انجام می گرفت. در آن مراسم کسانی قربانی می شدند که در جنگ های قبلی
اسیر شده بودند. امور مذهبی نیز از جایگاه مهمی در زندگی پادشاه مایا برخوردار بود
زیرا با این قوانین از مقام سلطنتی برای ادامه حیات قوم مایا حمایت می کردند.
البته شایع ترین مورد برای ریختن خون انسان ها،
کشتن آنها در آن مراسم بود. در یک چنین مراسمی، فرد قربانی اغلب یک اسیر جنگی،
برده یا کودکی بود که والدینش باور داشتند با قربانی کردن فرزندشان، طالع سعد و
رفاه برای سایر افراد خانواده به بار خواهند آورد.
زوال تمدن مایا
در اواخر دوره کلاسیک در تاریخ مایا، تقریباً بین
سال های 800 تا 900 میلادی تمدن مایا رو به افول نهاد، افولی که با آن، همه تمدن
شان از بین رفت. در حقیقت، در خلال این دوران، قلب قلمرو مایا، ناحیه مرکزی قاره
امریکا یعنی جایی که نیرومندترین و باشکوه ترین شهرهایش برپا بودند، به طور کامل
متروک شدند. با این همه، مایاها دیگر چیزی به نام تمدن راستین به دست نیاوردند. آن
تمدن از هم گسیخت و در چنین وضعی مایاها دیگر قدرت مقابله نداشتند. مهمترین عقیده
و نظر در این باره این است که مایاها نه فقط با حمله اسپانیایی ها، بلکه با مجموعه
ای از مشکلات روبه رو شدند که سرانجام به زوال و سقوط تمدن آنان انجامید. دلایل
زوال تمدن مایاها را باید در دوره ای به طول یک قرن و در گستره کل ناحیه مرکزی
امریکا بررسی کرد، زیرا ذکر یک دلیل برای این ناحیه یا آن ناحیه، آن هم برای یک
وهله زمانی، رضایت بخش نخواهد بود. سقوط فرهنگ آنها به سان چراغ هایی است که تک تک
خاموش شدند و ظرف مدت یاد شده از بین رفتند. اعضای طبقه ممتاز جامعه مایاها گویی
که یک سر و گردن بلندقامت تر از بقیه مردمان باشند بهترین غذاها را می خوردند،
قسمت اعظم ثروت جامعه در دست آنان بود و از نظر تولید مثل و داشتن فرزندانی که به
بزرگسالی برسند، بیشترین امکان را داشتند. بدین ترتیب این رفاه و اختلاف طبقاتی
بیش از چند قرن به طول نینجامید تا آنکه اشرافیت سنگین و گرانبار، برای حکومت
تبدیل به دردسری بزرگ و برای اکثریت مردم تبدیل به باری گران شد. آ نچه باعث زوال
تمدن مایاها شد، هر چه که باشد، اما یک نکته در این میان محقق است: این زوال باعث
فروپاشی فرهنگی شد که به عظمت فرهنگ یونان باستان و روم باستان بود و شاید اضمحلال
و نابودی در پیشانی این تمدن ها به هیچ نحوی خوانده نمی شد. اما این میراث اصالت و
امتیازات شاهانه همه بر باد رفت. هرچند مایاها پس از عصر طلایی خود به موجودیت خود
ادامه دادند، ولی آن عصر شکوفایی سپری شد و شکوه گذشته را دیگر به دست نیاوردند.
پایان تاریخی که مایاها برای جهان در نظر گرفته اند در حالی فرا می رسد که از خود
تمدن مایا چیزی باقی نمانده است و این در حالی است که اینک در تمدن های گسترده تری
مانند امریکا نیز کسانی مانند فوکویاما ظهور کرده اند که آنها هم برای تاریخ،
سرانجام تعیین کرده بودند اما با اتفاقاتی که در پهنه جهان اتفاق افتاده این پایان
را بیشتر در مورد تمدن خود محقق می دانند تا برای تمام جهان.
تئوری پایان تاریخ در سال 1989 از سوی یوشی هیرو
فرانسیس فوکویاما فیلسوف امریکایی و متخصص اقتصاد سیاسی و رئیس گروه توسعه اقتصاد
بین الملل دانشگاه جانزهاپکینز مطرح شد و در سال 1992 در کتاب پایان تاریخ و آخرین
انسان (end
of history and the last name the) او تشریح شد. فوکویاما باور داشت پیروزی لیبرال دموکراسی بر
رقبای ایدئولوژی اتفاق خواهد افتاد و مشروعیت لیبرال دموکراسی به عنوان تنها نظام
حکومتی موفق به وجود خواهد آمد.
این نظریه که از سوی وی عرضه شد در واقع حاصل و نتیجه
قدرت هژمونیک لیبرالیسم و دموکراسی در اندیشه کشوری چون امریکا بود که آن را
بهترین مدل حکومتی می دانست. ضمن آن که این ایده به امریکا کمک کرد تا در آغاز
هزاره سوم به رهبری جمهوریخواهان حاکم بر کاخ سفید بتواند به شیوه گزینشی در
کشورهای اسلامی دخالت کند و طرح های خود را عملیاتی و اجرایی نماید.
اکنون وی به مناسبت چاپ کتاب جدیدش با عنوان آغاز
تاریخ سفری را به پاریس انجام داد و با حضور در نشست های متعدد فرهنگی و سیاسی
اظهار نظرهای جدیدی را درباره جهان اسلام داشته است. آنچه به نظر می رسد این است
که این متفکر مشهور امریکایی پذیرفته است که تغییراتی در جهان در حال وقوع است که
با آنچه وی به پایان تاریخ تعبیر کرده بود فاصله زیادی دارد و حتی می توان گفت
تغییرات شگرفی در آن اتفاق افتاده است.
در این میان میشل سیر فیلسوف مشهور فرانسوی در گفت
وگویش با فوکویاما در پاسخ به این اظهارات وی این سوال را مطرح می کند که آیا او
میان تمدن اسلام با آنچه وی به پایان تاریخ تعبیر کرده تناقض نمی بیند؟ او پاسخ می
دهد تحولات کشورهای اسلامی یک اتفاق ایجابی است که ما را از موضوع پایان تاریخ دور
کرده است. به نظر می رسد که طرح نظریاتی همچون «پایان تاریخ» فوکویاما و دیگر
نظریه پردازان غربی، نوعی فرافکنی بر زوال و پایان لیبرال - دموکراسی غربی و سیاست
های سلطه گرانه جهان غرب بویژه امریکا می باشد. نظریه پردازان غربی همسو با
سیاستمداران تلاش می کنند تحولات جهانی را که پیش درآمدی بر پایان لیبرال -
دموکراسی غرب و حاکمیت آن بر جهان غرب است را به مثابه پایان تاریخ قلمداد کنند.
در حالی که واقعیت تحولات تاریخی بویژه در عصر بیداری اسلامی و خودآگاهی ملت ها
نشانگر آغاز تاریخی بر پایه منافع ملت ها و پایان دوره حاکمیت استبداد و استعمار
غربی است.
منبع:
روزنامه ایران، شماره 5254 به تاریخ 29/9/91، صفحه 27 (بین الملل)
نسخه pdf:
http://old.iran-newspaper.com/1391/9/29/Iran/5254/Page/27/Iran_5254_27.pdf