حکومت حضرت علی علیه السلام از ابعاد مختلف قابل بررسی والگو گیری است البته شاخصه اصلی حکومت حضرت عدالت است اما این عدالت در یک ساحت وسطح خلاصه نمی شود وشامل همه عرصه های عدالت می شود.
از عدالت اجتماعی واقتصادی تا عدالت قضایی وتا عدالت سیاسی و عدالت اخلاقی را دربر می گیرد در زمینه عدالت اقتصادی واجتماعی به معنای توزیع عادلانه امکانات و همین طور عدالت قضایی به معنای اجرای عادلانه حدود الهی بدون ملاحظات شخصی و در باره عدالت سیاسی به معنای واگذاری مسئولیت ها بر اساس شایستگی ونه باند وقبیله گرایی در سیره سیاسی امام علی بحث وگفتگوی بسیار شده است اما یک شعبه مهم از عدالت آن حضرت که عدالت اخلاقی است کمتر مورد توجه قرار گرفته است .
درحالی که به نظر می رسد سایر مراتب عدالت بر عدالت اخلاقی استوار است اما عدالت اخلاقی به چه معناست ؟ مراد از عدالت اخلاقی یعنی لحاظ دائمی اصول اخلاقی وعدم تخطی از آن درهیچ شرایطی است .عدالت اخلاقی به معنای تقدم حقیقت ها بر مصالح و منافع شخصی و گروهی است به معنای مقدس بودن راه قبل از هدف است واین که نمی توان به بهانه هدف مقدس از راه غیر مقدس وغیر اخلاقی رفت عدالت اخلاقی به معنای جایز نبودن دروغ و تهمت و تهتک و عهد شکنی و ناجوانمردی در هر شرایطی است به معنای رعایت انصاف وعدالت حتی در مواجه با دشمن است
واین البته سخت ترین ومشکل ترین قسم عدالت هم هست که به نحو دقیق در هیچ حکومتی غیر از حکومت حضرت امیر اجرا نشده است و تفاوت اساسی حکومت آن حضرت با سایر حکومت ها نیز دقیقا در همین نوع از عدالت نهفته است .
چراکه در حکومت های به ظاهر دینی پیش از حضرت علی علیه السلام به دیگر شئون عدالت مثل عدالت اقتصادی وسیاسی ویا عدالت قضایی کم وبیش توجه شده بود خصوصا در دوره خلیفه اول ودوم اما وهزار اما آنچه که قبل و بعد از حضرت همواره مغفول افتاد عدالت اخلاقی بوده است .
به گونه ای که همواره نظریه غالبی که درباره سیاست وحکومت مطرح می شده این که سیاست با عدالت اخلاقی قابل جمع نیست ،سیاست بدون دروغ وفریب شکست می خورد و در زمانی که بسیاری معاویه را از امام سیاست مدارتر می دانستندچراکه معاویه مکر می ورزید وحضرت چنین نمی کرد(نهج البلاغه خطبه ۲۰۰) و در زمانی که حتی دوستان حضرت برای مصلحت پیشنهاد می کردند که حضرت از برخی اصول اخلاقی کوتاه بیاید ،اماتمام همت امام عدالت این بود که حکومت خودرا برمدار ومبنای اخلاق اداره کند
وحتی حضرت شکست ظاهری وکوتاه شدن دوره حاکمیت خودرا به جان پذیرفت اما نخواست لحظه و ساعتی بر عمر حکومت او به بهای زیر پا افتادن اصلی از اصول اخلاقی افزوده شود ودرس بزرگی که پیروان حقیقت جوی امام عدالت باید بگیرند در همین است.امام علی کسی است که برای پذیرش حکومت حاضر نیست در شورای تعیین خلیفه یک دروغ مصلحتی بگوید امام علی کسی است که مخالفان ودشمنان خود مثل طلحه و زبیر را با علم به توطئه آنها دستگیر وزندانی نمی کند و خوارج را تا دست به اسلحه نبرده اند آزاد می گذارد امام علی در جنگ صفین اجازه آغاز جنگ نمی دهد و ماهها به امید اصلاح جنگ را به تاخیر می اندازد(خطبه ۵۵)و موارد فراوان دیگر در سیره سیاسی امام شاهدیم
اما چرا عدل اخلاقی این همه اهمیت دارد که هیچ مصلحت وضرورتی نمی تواند آن را کنار بزند؟
با تامل در آیات قرآن و سیره حکومتی حضرت امیر (ع) و تجربه تاریخی می توان به این سئوال این گونه پاسخ داد که عدالت اخلاقی شاهد وسند مهم توحید وحق است.
یعنی یک مومن ودر مرتبه مهم تر یک حاکم مومن و حاکم عادل با سیره حکومتی خود اصل وجود حق را اعلام می کند و در واقع اگر حکومت و حاکمانی و لو به ضرورت و مصلحت فرضا بخواهد دروغ بگوید و یا از راه غیر اخلاقی دیگری کار خودرا پیش برد .
این حکومت با عمل خود اصل وجود حق را درهستی انکار می کند و حضرت علی علیه السلام قبل از آن که حاکم جامعه باشد شاهد و شهید توحید و و جود حق در هستی است
(شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ /آل عمران 18)
بنابراین یک عمل غیر اخلاقی حکومت علوی یعنی از اعتبار افتادن علامت ها و نشانه ها و آیات و حجت های حقیقت و همین مساله در حکومت پیروان و منتسبان و معتقدان به حضرت نیز جاری است .
حکومت دینی قبل از آن که مسئول عدالت اجتماعی واقتصادی و قضایی باشد مسئول ایمان واخلاق جامعه است واین ایمان با اجرای عدالت اخلاقی تضمین می شود لذا حکومت دینی باید آینه وآیت و شاهد حضور و وجود وحاکمیت حق در جهان باشد.
وچه بسا یک عمل غیر اخلاقی حاکمان می تواند پایه های ایمان مردم را بلرزاند واعتقاد آن هارا نسبت به اصل توحید و معاد متزلزل سازد و معیار مهم در صداقت حکومت وحاکمان دینی هم در میزان التزام آنها به اخلاق است .